سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























حضـــور

در بین مردم کسانی هستند که می گویند: ما تا از فلسفه و علت

 احکام سر در نیاوریم به آنها عمل نمی کنیم. چیزی که می توان

 به این دسته از  افراد گفت سخن علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه

است که فرموده اند:«انسان بفهمد یا نفهمد ، درست مانند کودکی

 است که تحت تربیت قرار می گیرد، وی جز دستور هایی که

 از مربّی با لفظ«بکن و نکن» می شنود پیکر کارهایی که انجام

می دهد، چیزی نمی فهمد ولی پس از بزرگ شدن و گذرانیدن

 ایام تربیت به واسطه ملکات روحی ارزنده ای که در باطن خود

 مهیا کرده در اجتماع به زندگی سعادتمندی نایل خواهد شد و

 اگر از انجام دستورهای مربی نیکخواه خود سر باز زده باشد،

جز بد بختی بهره ای نخواهد داشت»

 شیعه در اسلام درس 40


نوشته شده در سه شنبه 89/8/18ساعت 11:7 عصر توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

نمایش تصویر در وضیعت عادی

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخورکلبه احزان روزی شود گلستان غم مخور


نوشته شده در جمعه 89/8/14ساعت 3:32 عصر توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

داشتم با خودم فکر می کردم، در باره چیزای مختلف! ناغافل یه فکری از ذهنم عبور

کرد. بار اول اونو جدی نگرفتم ، با خودم گفتم: اینم مثه بقیه فکرا. لابد راشو گم کرده

، دیدم نه دوباره اومد . این دفه یه خرده مکث کرد. یه کمی با هم حرف زدیم ولی یه

ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 89/8/14ساعت 2:8 صبح توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

وقتی خدا بخواهد!!!
شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلند کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟ همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟!

 

نمایش تصویر در وضیعت عادی 

 بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از

 محافظ ها با دو دختر بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق

  می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها ا ینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را

 ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان

 را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند.دو دختر که کناررفتند

ادامه مطلب...

نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 10:2 صبح توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

حال دنیا را بپرسیدم ز یک فرزانه ای             گفت یا باد است یا خوابست یا افسانه ای 

حال عمر خود بپرسیدم که حال عمر چیست       گفت یا برقست یا شمعست یا پروانه ای 

گفتمش چونند آنانکه بدان دل بسته اند            گفت یا مستند یا خوابند یا دیوانه ای

توضیح: دنیای مذموم عبارت است از دلیستگی و وابستگی به مال و اولاد و ریاست ..... 

 وگرنه خداوند به مخلوقاتی مثل خورشید و ماه و ... در قرآن قسم خورده است.

برای توضیح بیشتر راجع به دنیا می توانید به کتاب شریف معراج السعاده و درباره

وقت و عمر به کتاب گوهر وقت مراجعه فرمائید.


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 7:5 صبح توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

نمایش تصویر در وضیعت عادی

حضرت صادق علیه السّلام در حدیثى بعد از ذکر کوفه فرمود: زود باشد که کوفه از مؤمنین خالى شود

و علم از آن مخفى شود (و کوچ کند) همچنانکه مار در سوراخ خود مخفى شود، سپس در شهرى که

به آن قم مى گویند ظاهر گردد و قم معدن علم و فضیلت شود به گونه اى که هیچ مستضعفى در دین

روى زمین نماند حتى بانوان پرده نشین ، و این مساءله نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود.

  خداوند قم و اهل آن را در جایگاه حجت قرار مى دهد )یعنى علماء و

فقهاء در قم جانشینان حضرت مهدى هستند) و اگر چنین نبود زمین

اهل خود را فرو مى برد و در روى زمین حجتى نمى ماند، پس از قم

است که دانش به مشرق و مغرب سرازیر مى شود و حجت خداوند

بر مردم کامل مى گردد به گونه اى که کسى نمى ماند بر روى

زمین که دین و علم به او نرسیده باشد.

 سپس قائم علیه السّلام ظاهر مى شود و وسیله (اجراى ) نقمت

و خشم خدا بر بندگان مى شود زیرا خداوند از بندگان انتقام نمى گیرد

 مگر بعد از آنکه حجت را انکار کنند .(1)

 و فرمود: وقتى بلا و سختى به شما رسید بر شما باد به قم که پناهگاه فاطمیون و جایگاه راحتى

مؤمنین است.(2)

1. بحار، ج 57، ص 213.                     2. بحار، ج 57، ص 215.

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 5:58 صبح توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

                                

ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد *خوبی قمر بهتر یا آنکه قمر سازد

ای باغ تویی خوشتر یا گلشن گل در تو  یا آنکه برآرد گل صد نرگس تر سازد

ای عقل تو به باشی در دانش و در بینش*یا آنکه به هر لحظه صد عقل و نظر سازد

ای عشق اگر چه تو آشفته و پر تابی* چیزیست که از آتش بر عشق کمر سازد

بیخود شده آنم سرگشته و حیرانمگاهیم بسوزد پر گاهی سر و پر سازد

دریای دل از لطفش پر خسرو و پر شیری* وز قطره اندیشه صد گونه گهر سازد

آن جمله گهرها را اندر شکند در عشق* وان عشق عجایب را هم چیز دگر سازد 

شمس الحق تبریزی چون شمس دل ما را *در فعل کند تیغی در ذات سپر سازد 

 


نوشته شده در سه شنبه 89/8/11ساعت 10:53 عصر توسط ترنم وصال نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak