حضـــور
چه موجود عجیبی است انسان ! سرّ صعود او چیست؟ چرا باید صعود کند؟! از کجا آمده است که حال باید سختی «الیه راجعون» را تحمل کند؟ چه مُهری بر دل انسان زده اند که این چنین آواره ی هستی شده؟ مگر نه این است که سایر موجودات سیرشان محدود به حدودی است؟ گوهر یکدانه و دردانه عالم کیست و کجاست؟! ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم المنه لله که چو ما بی دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
Design By : Pichak |