حضـــور
بسم الله الرحمن الرحیم حضورتان می شود. در این مبحث سعی شده تا اطلاعاتی درباره موسیقی و تأثیر آن ، ارائه شود تا با جایگاه و نقش آن در زندگی بهتر و بیشتر آشنایی حاصل گردد. پذیرای انتقادات و پیشنهادات شما عزیزان می باشیم. نیز در آن راه ندارد . بر انسانها افاضه نموده، نعمت والای علم می باشد.(1) از جمله این علوم، علم موسیقی می باشد که خداوند حکیم به اقتضای حکمت تامه خود در این عالم قرار داده و به جهت مصالحی برخی از انواع آن را حرام نموده و برخی را مباح.(2) آورده اند.(3) به طور کلی موسیقی عبارت است از : 1- موسیقی طبیعی 2- موسیقی هنری(که ساخته انسان است.) صدای وزش بادهای ملایم در درختان، نوای پرندگان،آواز قمری و کبک و هزاردستان و... که اینگونه نواهای طبیعی چون غالباً یکرنگ و یکنواخت و بر یک آهنگ و میزان ملایم است؛ مسرت بخش می باشد و مانند آهنگهای هنری(ساخته شده انسان) دارای ارتعاش و زیر و بم های پیچیده و ظریف و مرکب نیست و از متن طبیعت و نمودهای مستقیم واقعیت هایی است که در جریانند و سازگار با انسان می باشد. کنونی عبارتست از تار، گیتار،پیانو و ...که این آهنگها دارای زیر و بم ها و ارتعاشات و تحریکات گوناگونی است که گاهی می خنداند و زمانی می گریاند، گاهی به حد افراط نیروی نشاط را در آدمی تحریک می کند و زمانی او را به دیار غم و اندوه می فرستد ، یا او را در حیرت و بهت فرو می برد و گاه گاهی اندیشه های منطقی او را به خیالات و پندارها، تبدیل می کند. این دو عنصر و رکن می باشد. البته موسیقی دو شکل فیزیکی و روانی دارد. شکل فیزیکی آن تموّج معین امواج ، در هواست که مطابق هدف گیری نوازنده ، عینیت پیدا می کند. شکل روانیش ، آن تأثیراتی است که من در درون خودم با شنیدن موسیقی احساس می کنم. حال باید دید محتوای موسیقی چیست؟ ادامه دارد... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
بار الها ،آن ندای دردناک «اهبطوا» در آن روز این فراق حزن انگیز طربناک را به دنبال خود آورد . معبودا تو خود، راه وصالت را در تحمل فراق گنجاندی، خودت را در خلایقت در عین نشان دادن پنهان کردی و چه زیبا از شدت ظهور ،خود را بر ما نابینایان مخفی کردی! الهی ! این درد را باید به کدامین طبیب عرضه کرد که خود مبتلا به آن نباشد؟ خداوندا! .. همه مخلوقات از حیرانی و سرگردانی فراریند اما نمی دانم چه سرّیست که اشرف پیامبرانت، حبیبت، همان که به جان او سوگند یاد کرده ای می گوید: ربّ زِدنی تحیّرا! نمی دانم! متحیرم!! تا کی به تمنای وصال تو یگانه -- اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه -- ای تیره غمت را دل عشاق نشانه جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه رفتم به در صومعه عابد و زاهد --دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد در میکده رهبانم و در صومعه عابد --گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه روزی که برفتند حریفان پی هر کار --زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار من یار طلب کردم و او جلوهگه یار -- حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو-- هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو در میکده و دیر که جانانه تویی تو-- مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید-- پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید-- یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید دیوانه منم، من که روم خانه به خانه عاقل به قوانین خرد راه تو پوید-- دیوانه برون از همه آئین تو جوید تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید-- هر کس به بهانی صفت حمد تو بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه بیچاره بهایی که دلش زار غم توست-- هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست امید وی از عاطفت دم به دم توست--تقصیر "خیالی" به امید کرم توست یعنی که گنه را به از این نیست بهانه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : زَیِّنُوا مَجالِسَکُم بِذِکرِ علی بن ابی طالب مجالس خود را با یاد کردن از علی بن ابی طالب زینت دهید.
اللهم ارنا الاشیاء کما هی در عالمی که در آن سیر معنوی در متن سیر مادی گنجانده شده است انسان خود را در عالم پندار محبوس و مشغول کرده است.بیچاره انسان! از سوئی وقتی به جنبه «نفخت فیه من روحی» خود نظر می کند خود را اشرف مخلوقات می داند و بر دیگران فخر می فروشد و از سوئی خود را خلیفه خدا می داند و مالک ما کان و ما یکون! و وقتی به بُعد «کالانعام بل هم اضل سبیلا»ی خود نگاه می کند خود را پست ترین ها می بیند! ای نقد اصل و فرع ندانم چه گوهری کز خاک پست تر و از ملک برتری در این میان مردان الهی از عالم وهم و پندار به در آمده و هرچه دیدند خدا را با آن دیدند.مولی الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام فرموده اند : من هیچ چیزی را ندیدم مگر این که خدا را قبل از آن و همراه آن و بعد از آن دیدم. مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند یک طایفه را بهر مکافات سرشتند یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند جمعی به در پیر خرابات خرابند قومی به بر شیخ مناجات مریدند یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند فریاد که در رهگذر آدم خاکی بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند همت طلب از باطن پیران سحرخیز زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند زنهار مزن دست به دامان گروهی کز حق ببریدند و به باطل گرویدند چون خلق در آیند به بازار حقیقت ترسم نفروشند متاعی که خریدند مرغان نظر باز سبک سیر «فروغی» از دامگه خاک بر افلاک پریدند چه موجود عجیبی است انسان ! سرّ صعود او چیست؟ چرا باید صعود کند؟! از کجا آمده است که حال باید سختی «الیه راجعون» را تحمل کند؟ چه مُهری بر دل انسان زده اند که این چنین آواره ی هستی شده؟ مگر نه این است که سایر موجودات سیرشان محدود به حدودی است؟ گوهر یکدانه و دردانه عالم کیست و کجاست؟! ما درس سحر در ره میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روی در این منزل ویرانه نهادیم در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را مهر لب او بر در این خانه نهادیم در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم چون میرود این کشتی سرگشته که آخر جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم المنه لله که چو ما بی دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم یکی تو خونشون یه طوطی داشت که همیشه تو قفس بود و یه گربه هم داشت که همیشه آزاد بود. خیلی دوست داشت تا طوطی هم مثل گربه آزاد باشه ، آخه ناسلامتی طوطی بال داشت پس بال رو برا پرندگان برا چی و کی گذاشتن؟! ولی خوب هر چی فکر کرد دید نمیشه. تا اینکه شنید یه نفر داره جار میزنه که من رمالم و همه کاری رو میتونم انجام بدم. صاحب خونه فکری به سرش زد و خوشحال به طرف مرد جارچی دوید و از اون درخواست کرد تا رفاقتی بین گربه و طوطی او برقرار کنه ادامه مطلب...
بحثی را که در پیش رو دارید مطالبیست درباره موسیقی و اثرات آن که تقدیم
موسیقی و موسیقی پرستی
خداوند متعال، عالم وجود را بر اساس علم و حکمت و حق برپا داشته است و هیچ خلل و نقصی
نظم موجود در عالم بهترین گواه بر این مطلب است. از جمله موهبتهای فراوانی که خداوند فیاض
در تقسیم بندی هایی که در مورد علوم نموده اند، علم موسیقی را زیر شاخه علم ریاضی بحساب
1- موسیقی طبیعی؛ آهنگهای طبیعی است که عبارت است از؛ نغمه جویبارها، صدای آبشارها،
2- موسیقی هنری؛ همان آهنگهایی که بشر آن را ساخته و وسایل مصنوعی آن در دنیای
هر شیئی از دو رکن اساسی تشکیل می گردد. اول ، شکل و دوم محتوا. موسیقی نیز دارای
1. به جهت رعایت اختصار وارد مبحث گسترده علم و مسائل مربوط به آن نمی شویم.
2. یعنی نه مثل نماز واجب است و نه مثل ربا حرام و نه مانند برخی اعمال مستحب و نه مانند بعضی کارها مکروه.
3. این تقسیم بندی را ارسطو نموده و فلاسفه اسلامی هم آن را پذیرفته اند. البته عده ای هم موسیقی را جزء علم ریاضی نمی دانند بلکه آن را نوعی هنر می دانند که پرداختن به آن مبحثی جدا می طلبد که خارج از حوصله بحث ماست.
Design By : Pichak |