سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























حضـــور

- رجعت چیست؟ و آیا امکان دارد؟

 «رجعت» از عقائد معروف شیعه است و تفسیرش در یک عبارت کوتاه چنین است: بعد از ظهور مهدى علیه السلام و در آستانه رستاخیز گروهى از «مؤمنان خالص» و «کفار و طاغیان بسیار شرور» به این جهان باز مى‏گردند، گروه اول مدارجى از کمال را طى مى‏کنند، و گروه دوّم کیفرهاى شدیدى مى‏بینند.

مرحوم «سیّد مرتضى» که از بزرگان شیعه است چنین مى‏گوید: «خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدى گروهى از کسانى که قبلًا از دنیا رفته‏اند به این جهان باز مى‏گرداند، تا در ثواب و افتخارات یارى او و مشاهده حکومت حقّ بر سراسر جهان شرکت جویند، و نیز گروهى از دشمنان سرسخت را باز مى‏گرداند تا از آنها انتقام گیرد.

سپس مى‏افزاید: دلیل بر صحت این مذهب این است که هیچ عاقلى نمى‏تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند چرا که این مسأله محالى نیست، در حالى که بعضى از مخالفین ما چنان این موضوع را انکار مى‏کنند که گوئى آن را محال و غیر ممکن مى‏شمرند.

بعد اضافه مى‏کند: دلیل بر اثبات این عقیده اجماع امامیه است زیرا احدى از آنها با این عقیده مخالفت نکرده است».البتّه از کلمات بعضى از قدماى علماى شیعه و همچنین از سخنان مرحوم طبرسى در مجمع البیان برمى‏آید که اقلیت بسیار کوچکى از شیعه با این عقیده مخالف بودند، و رجعت را به معنى بازگشت دولت و حکومت اهلبیت علیهم السلام تفسیر مى‏کردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان، ولى مخالفت آنها طورى است که لطمه‏اى به اجماع نمى‏زند.

به هرحال در اینجا بحثهاى فراوانى است که براى خارج نشدن از طرز بحث تفسیرى به صورت فشرده در اینجا مى‏آوریم:

1- بدون تردید احیاى گروهى از مردگان در این دنیا از محالات نیست، همانگونه که احیاى جمیع انسانها در قیامت کاملًا ممکن است و تعجب از چنین امرى همچون تعجب گروهى از مشرکان جاهلیت از مسأله معاد است و سخریه در برابر آن همانند سخریّه آنها در مورد معاد مى‏باشد، چرا که عقل چنین چیزى را محال نمى‏بیند، و قدرت خدا آنچنان وسیع و گسترده است که همه این امور در برابر آن سهل و آسان است.

2- در قرآن مجید، وقوع رجعت اجمالًا در پنج مورد از امتهاى پیشین آمده است.

الف- در مورد «پیامبرى که از کنار یک آبادى عبور کرد در حالى که دیوارهاى آن فرو ریخته بود و اجساد و استخوانهاى اهل آن در هر سو پراکنده شده بود، و از خود پرسید چگونه خداوند اینها را پس از مرگ زنده مى‏کند، اما خدا او را یکصد سال میراند و سپس زنده کرد و به او گفت چقدر درنگ کردى؟ عرض کرد یک روز یا قسمتى از آن، فرمود نه بلکه یکصد سال بر تو گذشت» (آیه 259 سوره بقره).

این پیامبر، عزیر باشد یا پیامبر دیگرى تفاوت نمى‏کند، مهم صراحت قرآن در زندگى پس از مرگ است در همین دنیا (فاماته اللَّه مأة عام ثم بعثه).

ب- قرآن در آیه 243 سوره بقره سخن از جمعیت دیگرى به میان مى‏آورد که «از ترس مرگ (و طبق گفته مفسران به بهانه بیمارى طاعون از شرکت در میدان جهاد خوددارى کردند و) از خانه‏هاى خود بیرون رفتند خداوند فرمان مرگ به آنها داد و سپس آنها را زنده کرد» (فقال لهم اللَّه موتوا ثم احیاهم). گرچه بعضى از مفسران که نتوانسته‏اند وقوع چنین حادثه غیر عادى را تحمل کنند آن را تنها بیان یک مثال شمرده‏اند، ولى روشن است که این گونه تأویلات در برابر ظهور بلکه صراحت آیه در وقوع این مسأله، قابل قبول نیست.

ج- در آیه 55 و 56 سوره بقره درباره «بنى اسرائیل» مى‏خوانیم که گروهى از آنها بعد از تقاضاى مشاهده خداوند گرفتار صاعقه مرگبارى شدند و مردند، سپس خداوند آنها را به زندگى بازگرداند تا شکر نعمت او را بجا آورند (ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون).

د- در آیه 110 سوره مائده ضمن برشمردن معجزات عیسى علیه السلام مى‏خوانیم:

واذ تخرج الموتى باذنى: «تو مردگان را به فرمان من زنده مى‏کردى».

این تعبیر نشان مى‏دهد که مسیح علیه السلام از این معجزه خود (احیاى موتى) استفاده کرد، بلکه تعبیر به فعل مضارع (تخرج) دلیل بر تکرار آن است و این خود یکنوع رجعت براى بعضى محسوب مى‏شود.

ه: بالاخره در سوره بقره در آیه 73 در مورد کشته‏اى که در بنى اسرائیل براى پیدا کردن قاتلش نزاع و جدال برخاسته بود، قرآن مى‏گوید: «دستور داده شد گاوى را با ویژگیهائى سر ببرند و بخشى از آن را بر بدن مرده زنند تا به حیات بازگردد (و قاتل خود را معرفى کند و نزاع خاتمه یابد) (فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحیى اللَّه الموتى و یریکم آیاته لعلکم تعقلون)

علاوه بر این پنج مورد، موارد دیگرى در قرآن مجید دیده مى‏شود همچون داستان اصحاب کهف که آن نیز چیزى شبیه به رجعت بود، و داستان مرغهاى چهارگانه ابراهیم علیه السلام که بعد از ذبح بار دیگر به زندگى بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسانها براى او مجسم سازند که در مسأله رجعت نیز قابل توجه است.

به هر حال چگونه ممکن است کسى قرآن را به عنوان یک کتاب آسمانى بپذیرد و با اینهمه آیات روشن باز امکان رجعت را انکار کند؟ اساساً مگر رجعت چیزى جز بازگشت به حیات بعد از مرگ است؟

مگر رجعت نمونه کوچکى از رستاخیز در این جهان کوچک محسوب نمى‏شود؟

 کسى که رستاخیز را در آن مقیاس وسیعش مى‏پذیرد، چگونه مى‏تواند خط سرخ بر مسأله رجعت بکشد؟ و یا آن را به باد مسخره گیرد؟ و یا همچون احمد امین مصرى در کتاب فجرالاسلام بگوید: الیهودیة ظهرت بالتشیع بالقول بالرجعه!: «آئین یهود دیگرى در مذهب شیعه به خاطر اعتقاد به رجعت ظهور کرده است»!.

راستى چه فرقى میان این گفتار احمد امین، و تعجب و انکار اعراب جاهلیت در مقابل معاد جسمانى است؟!

3- آنچه تا به اینجا گفتیم امکان رجعت را ثابت مى‏کرد آنچه وقوع آنرا تأیید مى‏کند روایات زیادى است که از جمعى از ثقات از ائمه اهل بیت علیهم السلام نقل شده است، و از آنجا که بحث ما گنجایش نقل آنها را ندارد کافى است آمارى را که مرحوم علامه مجلسى از آن جمع آورى کرده است بازگو کنیم او مى‏گوید:

چگونه ممکن است کسى به صدق گفتار ائمه اهلبیت علیهم السلام ایمان داشته باشد و احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحى که شماره آن به حدود دویست حدیث مى‏رسد که چهل و چند نفر از راویان ثقات، و علماى اعلام، در بیش از پنجاه کتاب آورده‏اند ... اگر این احادیث متواتر نباشد چه حدیثى متواتر است»؟!

 - فلسفه رجعت چیست؟

با توجّه به آنچه از روایات اسلامى استفاده مى‏شود این موضوع جنبه همگانى ندارد، بلکه اختصاص به مؤمنان صالح العملى دارد که در یک مرحله عالى از ایمان قرار دارند، و همچنین کفار و طاغیان ستمگرى که در مرحله منحطّى از کفر و ظلم قرار دارند، چنین به نظر مى‏رسد که بازگشت مجدد این دو گروه به زندگى دنیا به منظور تکمیل یک حلقه تکاملى گروه اول و چشیدن کیفر دنیوى گروه دوم است.

به تعبیر دیگر گروهى از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوى با موانع و عوائقى در زندگى خود روبرو شده‏اند و تکامل آنها ناتمام مانده است حکمت الهى ایجاب مى‏کند که سیر تکاملى خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانى حق و عدالت باشند و در بناى این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتى از بزرگترین افتخارات است.

و بعکس گروهى از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازاتهائى در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشى مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.

امام صادق علیه السلام در حدیثى مى‏فرماید، ان الرجعة لیست بعامة، وهى خاصة، لایرجع الامن محض الایمان محضاً، أو محض الشرک محضاً: «رجعت عمومى نیست بلکه جنبه خصوصى دارد، تنها گروهى بازگشت مى‏کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند» ممکن است آیه 95 سوره انبیاء: و حرام على قریة اهلکناها انهم لایرجعون: «حرام است بر شهرهائى که بر اثر گناه نابودشان کردیم که بازگردند آنها هرگز باز نمى‏گردند» نیز اشاره به همین معنى باشد، چرا که عدم بازگشت را در مورد کسانى مى‏گوید که در این جهان به کیفر شدید خود رسیدند و از آن روشن مى‏شود گروهى که چنین کیفرهائى را ندیدند باید بازگردند، و مجازات شوند (دقت کنید).

این احتمال نیز وجود دارد که بازگشت این دو گروه در آن مقطع خاص تاریخ بشر به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسأله رستاخیز (مبدء و معاد) براى انسانها است، تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوى و ایمان برسند و از هیچ نظر کمبودى نداشته باشند.  { یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ - آیه الله مکارم شیرازی مدّ ظلّه العالی}.      


نوشته شده در یکشنبه 89/4/20ساعت 4:54 عصر توسط ترنم وصال نظرات ( ) |


Design By : Pichak